۱۳۹۱ اسفند ۵, شنبه

اين كه نشد ...

بي ارزش ترين و احمقانه ترين كار در نظر ِ من هزينه هاييست كه در راه فضا نوردي مي شود. ميخواهي ببيني كرات ديگر حيات دارند؟ دارند يا ندارند، به تو چه؟  ميخواهي كشف كني ارتباطات بين ستاره اي را؟ مي خواهي بگويي قمر ِ مشتري هر سه سال دور مشتري مي گردد؟ به تخمم! ميخواهي ببيني امكان ِ حيات هست در بقيه ي كرات كه اگر زمين غير قابل سكونت شد برويد دسته جمعي آنجا؟ كه چه گهي بخوريد؟ اين زمين را به گا داديد بس نبود؟ چه گلي به جمال كائنات زديد كه مي خواهيد ادامه اش بدهيد؟ اصلن دايناسور ها كه زرت سال ِ قبل منقرض شدند چه شد، كجاي دنيا تكان خورد؟ فكر مي كنيد گل سرسبد آفرينشيد؟ زرشك، دو جهته! گل سر سبد؟ آفرينش؟ كوريد نميبينيد كه تمام ِ اختراعات و اكتشافاتتان هر كدام به نوعي در جهت ِ نابودي ِ خودتان است؟ چرا به اصلمان بر نگرديم، بالاي درختها! به همان دوران ِ شكار براي سير شدن، نه براي نشان دادن ِ قدرت ديد و نشانه گيري و قهقهه سر دادن، اي فلان ِ خر توي چشمت با آن نشانه گيريت!

۱ نظر:

  1. اتفاقا این یک سئوال آیلتس بود که بهتره بریم فضا رو کشف کنیم؟ یا وقتی این همه مشکل رو زمین هست چه کاریه؟!
    انشای خوبی می شد این :D

    پاسخحذف