۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه

استفراغ

و دختراني كه به اندازه جن.ده هاي خياباني هم براي خودشان ارزش قائل نيستند. آنها حداقل يا پولش را ميگيرند يا خودشان هم ار.ضا مي شوند. و دختراني كه فقط مي خورند و بعد مي روند خودشان خودار.ضايي مي كنند.

حالم را به هم مي زنند. فاك ديز گرلز فور فري. فاك ايت اين ديز فاكينگ د ِيز.

۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

بله خب! اين هم ميشود...

1- غير از طرفداران تراكتور سازي و برخي مسولان حكومتي، پارتنر دلنشين ِ ما هم دل خوشي از فردوسي پور ندارد. توي آن چند روزي كه منزلش مهمان بوديم، يكيش دوشنبه شبي بود كه 90 داشت كه ما مي خواستيم نگاه كنيم و پارتنر دلنشين ما مي خواست سرمان به او گرم باشد. عادل جان راضي باش، او هم آنشب به تو خيلي فحش داد.

2- آخرش نفهميديم چي به چي شد؟ بالاخره كروبي دولت بعد از نهم را به رسميت مي شناسد يا نه؟ اگر در انتخابات تقلب شده كه پس رييس جمهور قانوني نيست مملكت ا.ن نيست، حالا حكمش توسط هر كسي تنفيذ شده باشد! ديگر اينكه تو تقلب كردي ولي ما به تو آوانس مي دهيم چه صيغه ايست؟

3- نگاه كردن از بالا چه لذتي دارد! اينكه به عنوان ناظر سوم شاهد چند رابطه ي خرد و كلان باشي. از هر دو طرف خبر داشته باشي ، از رازها و چند و چونها، از دروغها و راستها. ديدن آدمهايي كه حقيقت جلوي چشمشان است اما نمي بينند و روياهاشان را روي دروغ بنا كرده اند. حتي گفتن حقيقت به آنها حماقت است. اگر قرار بود حقيقت را ببينند و بفهمند كه جلوي چشمشان است، حرف تو را باور نمي كنند و فقط تو مي شوي آدم ِ بد قصه و خراب كننده روياهاي دلنشينشان. مي داني! بعضي وقتها بايد گذاشت پديده و اتفاقها سير طبيعي خودشان را طي كنند، حتي اگر پايانشان تباهي باشد، يا از دست دادن بهترين سالهاي زندگي يا از دست دادن فرصتهايي طلايي و بي برگشت.

4- اينكه چند پيراهن بيشتر پاره كردي شايد چندان مهم نباشد، مهمتر اين است كه به پاره شدن چند پيراهن با دقت نگاه كرده اي!!!

۱۳۸۸ بهمن ۲, جمعه

1- و حق كپي رايتش براي http://ellize.blogspot.com/ است

۱۳۸۸ دی ۲۵, جمعه

و همين است كه هست

1- نه به جان خودم، من فقط مي گويم دور و بر من در هر حال حاضر پر است از همين دخترهايي كه گفتم. دخترهاي اصيل ايراني. نگفتم كه همه اينگونه اند و همه شان سر و ته يك كرباسند و غيره و غيره.

2- و واي به روزي كه لذت بخش ترين ساعات روزت؛ ساعت 6 به بعد باشد كه از شركت بيرون آمده اي به شوق 2 نخ سيگار ويبس و پرسه زدن در بلوار كشاورز از وليعصر تا اميرآياد؛ با هدفوني كه كس شعرهاي انبار شده در mp3 را پخش مي كند، كه اگر سر كارگر از تو بپرسند چه آهنگهايي پخش شد، عمرن بتواني جواب بدهي.

3- و واي به كشوري كه در آن دانشمندانش را مي كشند و قاتلين بر مزارش مي گريند كه شهيد و شهيد و شهيد. و تشيع جنازه يه پرفسور مرگ بر اسراييل و مرگ بر آمريكا بگويند و مردم احمقي كه باور كنند اين ترور كار آمريكا و انگليس و استكبار جهاني است. و بيايند مرگ بر منافق بگويند. آخر كدام گوساله اي با شعارهاي 30 سال پيش هنوز خر مي شود كه اين همشهريان متدين ما مي شوند؟

4- و من فكر مي كنم اگر همين فردا رفراندمي در ايران برگذار شود كه جمهوري اسلامي يا جمهوري ايراني؟ جمهوري اسلامي راي بيشتري خواهد آورد. حالا شايد نه بالاي 50% اما از جمهوري دموكراتيك يا فدرال يا خلق يا دموكراسي خالص كلن راي بيشتري مي آورد. واقع بينانه نيست به نظر شما؟

۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

و عقايد يك دلقك

1- و ايده آليستي كلن بد است. علي الخصوص كه در ايران زندگي كني كه جامعه اش بيمار است و انتظار رفتار روشنفكرانه كه هيچ، انتظار رفتار عاقلانه هم هيچ، حتي انتظار رفتار عادي هم از آدمها بعيد است. نتيجه اش سرخوردگي است قطعن.

2- و صدا و سيمايي كه حتي گزارش قرائت شده در صحن علني مجلس در مورد حوادث كهريزك را هم سانسور مي كند. و قلمي كه در دست دشمن است. و رسانه هايي كه در دست دروغگوهاست. و اخبار گوهاي وقيح. و من آخر نفهميدم ندا را آرش حجازي و بي بي سي كشته يا اصلن طرف نمرده و جوهر قرمز ريخته خودش روي خودش. آخر جاكشها، گيريم ما الاغ، ما نفهم، ديگر گزارش هاي 4 ماه پيش شما كه يادمان نرفته!

3- و دور و بري كه پر است از دخترهاي اصيل ايراني، از آنهايي كه اگر ميخواهي در نظرشان آدم حسابي باشي يا بايد در اسرع وقت و در سكوت كامل باشان بخوابي و بمالي درشان، يا به تخمت هم حسابشان نكني، و وااسلاما كه تنها چيزي كه در مخيله شان نمي گنجد همانا دوستي عادي و معمولي و صميمي است. حق هم دارند، ادعاشان اين است كه جامعه نمي پذيرد. از همانهايي كه اگر دختراني چند سال پيش طلايه دار نمي شدند و قبل از ازدواج صورتشان را اصلاح نمي كردند و موهايشان را هاي لايت نمي كردند، الان قيافه اينها ديدني بود از موهايي كه بيشتر از گوريل و ميمون بر صورتشان بود و ابروهايي به قاعده پاچه بز.

۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

مانيفست

1- اسكناسها از رده خارج مي شوند. گاهي به خاطر نوشته هايشان، گاهي به خاطر عكس هايشان.

2- جنبشهاي اجتماعي مثل قمار مي ماند، هر چقدر بيشتر ببازي يا بيشتر ببري بيشتر بازي مي كني. وقتي ماشين را ببازي خانه را قمار مي كني تا ضرر پيش آمده را جبران كني، وقتي خانه را از دست دادي لباسهاي تنت را وسط مي آوري كه از دست رفته را دوباره بازگرداني. اوضاع جنبشهاي اجتماعي هم همينطور است. هر چقدر هزينه هايي كه براي پيشبرد جنبش داده مي شود بيشتر باشد امكان دل كندن از آن و رها كردنش كمتر مي شود. اگر فقط فحش خورده باشي راحت مي تواني فراموش كني، اگر فقط كتك خورده باشي راحت تر مي تواني كنار بكشي، اما وقتي خون دادي آنگاه كنار كشيدن و بيخيال شدن به اين آساني ها نخواهد بود. در چنين حالتي هر روز از خودت خواهي پرسيد پس خون دوستانم چي؟ هيچ؟ به تاريخ پيوست؟ فراموش شد؟ يعني جانشان را دادند براي هيچ؟ جواب يك انسان عادي ناخودآگاه به چنين پرسشي نه خواهد بود. و انيجاست كه جنبش مذكور علاوه بر ارزش ذاتي اش، به خاطر حرمت خونهاي ريخته شده ارزش پيدا خواهد كرد و مقدس خواهد شد. اين است كه انسان مي ايستد، مبارزه مي كند، ميميرد اما نه فقط براي رسيدن به آرمان، بلكه شايد بيشتر براي اداي احترام به خونهاي ريخته شده. و اينطور ادامه پيدا مي كند. و اين اولين اشتباه آن طرفي است كه قدرت را در اختيار دارد. و البته آخرينش هم خواهد بود.