1- اسكناسها از رده خارج مي شوند. گاهي به خاطر نوشته هايشان، گاهي به خاطر عكس هايشان.
2- جنبشهاي اجتماعي مثل قمار مي ماند، هر چقدر بيشتر ببازي يا بيشتر ببري بيشتر بازي مي كني. وقتي ماشين را ببازي خانه را قمار مي كني تا ضرر پيش آمده را جبران كني، وقتي خانه را از دست دادي لباسهاي تنت را وسط مي آوري كه از دست رفته را دوباره بازگرداني. اوضاع جنبشهاي اجتماعي هم همينطور است. هر چقدر هزينه هايي كه براي پيشبرد جنبش داده مي شود بيشتر باشد امكان دل كندن از آن و رها كردنش كمتر مي شود. اگر فقط فحش خورده باشي راحت مي تواني فراموش كني، اگر فقط كتك خورده باشي راحت تر مي تواني كنار بكشي، اما وقتي خون دادي آنگاه كنار كشيدن و بيخيال شدن به اين آساني ها نخواهد بود. در چنين حالتي هر روز از خودت خواهي پرسيد پس خون دوستانم چي؟ هيچ؟ به تاريخ پيوست؟ فراموش شد؟ يعني جانشان را دادند براي هيچ؟ جواب يك انسان عادي ناخودآگاه به چنين پرسشي نه خواهد بود. و انيجاست كه جنبش مذكور علاوه بر ارزش ذاتي اش، به خاطر حرمت خونهاي ريخته شده ارزش پيدا خواهد كرد و مقدس خواهد شد. اين است كه انسان مي ايستد، مبارزه مي كند، ميميرد اما نه فقط براي رسيدن به آرمان، بلكه شايد بيشتر براي اداي احترام به خونهاي ريخته شده. و اينطور ادامه پيدا مي كند. و اين اولين اشتباه آن طرفي است كه قدرت را در اختيار دارد. و البته آخرينش هم خواهد بود.
۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
و بعد از باختن لباسها ...
پاسخحذفبله مهندس! قمار بد چیزیه. و این قمار، بد قماریه!