1- در اين مدت نه اينكه نخواهم بنويسم، كه خيلي هم دلم مي خواست بنويسم. نه تنبلي ِ مادر زادي نگذاشته باشد، كه در آفيس ورد نوشتم و براي خودم سيو كردم، و نه اينكه حرفي براي گفتن نداشته باشم كه داشتم و اتفاقن در مورد وزراي زن در كابينه اجمدي نژاد نوشتم. فقط مساله اينجا بود كه از آنجا رانده شده بوديم و از اينجا مانده بوديم. آنهم براي سيستم هاي كامنت گذاري كه كلي دوستان فحش و فضيحت بارمان كردند كه نمي شود كامنت گذاشت. اما خب مهندس برقيم مثلا. درستش كرديم. حالا مي شود حتي ناشناس كامنت گذاشت. خودم هم جو گير شدم و ناشناس كامنت مي گذارم.
2- خب شروع مي كنيم به نوشتن. از همين فردا. يا همين امشب. يا همين الان. خدا را چه ديدي. مگر مي شود بگذاريم مهاجرتمان به گا برود.
۱۳۸۸ شهریور ۱۲, پنجشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
خب خب مثلا مهندس برق. واقعا چی کاره اید اون وقت ؟!
پاسخحذفمن کامنت تهمینه رو نفهمیدم یعنی مهندس برق بودن خیلی شاهکاره؟ یا یعنی خیلی تخمیه؟
پاسخحذفامید تو این حس ها رو داری؟
یه کسایی رو من میشناسم که ندارن هیچ حسی
البته سر کار خانوم جان! بنده من باب شوخی نوشتم، جهت تست کردن سیستم کامنت دونی ایشان!مهندس برق هم نه! فوق مهندس برق!
پاسخحذفمچکرم
عجب عنوانی!
پاسخحذفخب البته انگار اين فوق مهندسيت خيلي هم كار ساز نبوده چون من با آي اينتونستم بكامنتم و مجبور شدم برم دنبال فايرفاكس و يكمم فحش حواله ت كردم...
پاسخحذفاين به اون نظر تو توو وبم در :دي
بي صبرانه منتظر بازگشت سرافرازانه ي اصلي هستيم
پاسخحذف