زندگي مان شده كار و خانه و فيلم و كتاب و اينترنت و اينترنت و كتاب و فيلم و خانه و كار. يك روزي احتمالا به خودمان مي آييم كه براي زندگي كردن دير است و براي مردن زود.
شايد راهش اين است كه تا دير نشده برويم كافي شاپ 78 يا 87 يا هر كوفتي كه اسمش هست، افشره خيار بخوريم و ليمو و نعناع و يخ. حرف نزنيم اصلن، هيچ اصراري به حرف زدن هم نداشته باشيم. در سكوت نوشيدني هايمان را بخوريم و كاري به كار زندگي نداشته باشيم.
پ.ن: خوبي كار اين است كه شايد وقتي به خودمان آمديم ببنيم جز كاري كه كرديم هر كار ديگري هم كه مي كرديم فرقي نداشت.
۱۳۸۸ مهر ۱۷, جمعه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
با پی نوشتت موافقم.در هر صورت کلن زندگی به تخمم
پاسخحذف